★★★ باژبود ★★★

*** عرفان و هنر اسلامی ***

با سلام ... ورود شمارا به وبلاگ ★★★ باژبود ★★★ خوش آمد میگویم ... برای مشاهده کامل مطالب از آرشیو مطالب وبلاگ استفاده کنید.

••• شمه ای ز اوصاف شاه ولایت ، مولانا علی علیه السلام •••


قد حضرت متوسط ، چشمانش کاملا مشکی و درشت بود . ابروانش کشیده و بهم پیوسته بود ، و صورتش چون قرص ماه می‌درخشید . دارای محاسنی بلند بود و جلوی سر حضرت مو نداشت . گردن ایشان مانند نقره ی سفید بود . محاسن خود را هیچ وقت خضاب نمی کرد و مشهور بود که آن بزرگوار محاسن سفید است . محکم راه می‌رفت ، بازوانش نیرومند و قوی ، ضربت شمشیرش مرگ آسا و ضربتش را نیازی به ضربه ی دوم نبود ، چون شیر بر خصم غرش می‌کرد و بر مظلوم و ضعیف نرم و متواضع بود .
رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم می‌فرمود :
هیبت اسرافیل ، رتبت میکائیل ، جلالت و عظمت جبرئیل ، سلامت آدم ، خوف و خشیت نوح ، حزن یعقوب ، حسن و جمال یوسف ، مناجات موسی ، صبر ایوب ، زهد یحیی ، ورع و پرهیزگاری عیسی ، حسب و اخلاق محمد صلی الله علیه و آله و سلم همه در امیرالمؤمنین علیه السلام جمع است . خداوند تبارک و تعالی نود صفت از صفات پیامبران را در علی علیه السلام قرار داده که در احدی از بندگانش وجود ندارد .

برچسب ها: اوصاف ، شاه ولایت ، مولانا علی علیه السلام ,
[ بازدید : 682 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ سه شنبه 21 دی 1395 ] [ 19:43 ] [ ★★★ مجید شجاعی ★★★ ]

[ ]

*** یک خاطره ، یک درس ***



آیت الله نجابت شیرازی در شرح گلشن راز می‌‌نویسد : « آقا شیخ مجتبی لنکرانی یک زمانی برای بنده نقل کرد که شیخ علی قمی با پدر من همدرس بود . آن دو از خوش‌‌‌پوش‌های حوزه نجف محسوب می‌شدند. یعنی بهترین لباس‌ها را این‌ها می‌‌پوشیدند. چون درسشان هم خیلی خوب بود ، در حوزه نجف مشارالیه بودند که درس را خوب می‌‌فهمند . به هیچ کس هم اعتنایی نمی‌‌کردند. یک روز آخوند ملا حسینقلی ـ رضوان الله تعالی علیه ـ در صحن نشسته بود . در این اثنا ، آقا شیخ علی قمی از در قبله وارد حرم می‌‌شود .

چشم مبارک آخوند ملا حسینقلی به او می‌‌افتد ، شیخ علی به سر می‌‌دود تا می‌‌آید پهلوی آقا . آخوند ملاحسینقلی یک دقیقه در گوش او صحبت می‌‌کند . چه گفت ؟ خدا می‌‌داند : دیگران هم نفهمیدند .

شیخ علی قمی عقب عقب بر می‌‌گردد می‌‌رود . با فاصله اندکی ، تمام لباس‌هایش را عوض می‌‌کند ، توی درس هم قفل می‌‌زند به دهنش ، یعنی این لذت سخن گفتن در درس از سرش پریده بود ، لذت لباس‌های پاک و پاکیزه و گران‌قیمت از سرش پریده بود ، تا آخر عمرش که او را می‌‌دیدیم ، تمام لباس‌هایش کرباس بود .

چو خورشید جهان بنمایدت چهر ،
نماند نور ناهید و مه و مهر .

[ بازدید : 1033 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ سه شنبه 14 دی 1395 ] [ 19:30 ] [ ★★★ مجید شجاعی ★★★ ]

[ ]

••• حیرت یزید از شجاعت علمدار ... •••



در نقلهای تاریخی آمده است که : پرچم حضرت عباس علیه السلام ، پرچمدار کربلا ، جزو اموال غارت شده ای بود که به شام بردند . در میان غنائم ، وقتی که یزید چشمش به آن پرچم افتاد ، عمیقا آن را نگاه کرد و در فکر فرورفت و سه بار از روی تعجب برخاست و نشست . سؤال کردند : « ای امیر ، چه شده که این گونه شگفت زده و مبهوت شده ای؟ ».
یزید در جواب گفت : این پرچم در کربلا به دست چه کسی بوده است ؟
گفتند : به دست برادر حسین علیه السلام، که نامش عباس داشت .
یزید گفت : تعجبم از شجاعت عجیب این پرچمدار است !
پرسیدند : چطور ؟!
گفت: خوب به این پرچم بنگرید ، می‌بینید که تمام قسمتهای آن - از پارچه گرفته تا چوب آن - بر اثر اصابت تیرها و سلاحهای دیگر که به آن رسیده ، آسیب دیده است ، جز دستگیره ی آن ، و این موضع - که کاملا سالم مانده - حاکی از آن است که تیرها به دست پرچمدار اصابت می‌کرده ، ولی او پرچم را رها نکرده است ، و تا آخرین توان خود، پرچم را نگهداشته است ، و تنها وقتی که آخرین رمق خویش را از دست داده ، پرچم از دستش افتاده « یا با دست او با هم افتاده » است ، و لذا دستگیره ی پرچم اینگونه سالم مانده است !

* پس همه باهم از سویدای دل ندا بر می آوریم که : ای به فدای غیرتت ، جمله تمام انس و جان ...

برچسب ها: علمدار ,
[ بازدید : 566 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ دوشنبه 6 دی 1395 ] [ 18:23 ] [ ★★★ مجید شجاعی ★★★ ]

[ ]

ساخت وبلاگ تالار درمان قطعی خروپف اسپیس فریم اجاره اسپیس خرید آنتی ویروس نمای چوبی ترموود فنلاندی روف گاردن گلچین کلاه کاسکت تجهیزات نمازخانه مجله مثبت زندگی سبد پلاستیکی خرید وسایل شهربازی تولید کننده دیگ بخار تجهیزات آشپزخانه صنعتی پارچه برزنت مجله زندگی بهتر تعمیر ماشین شارژی نوار خطر خرید نایلون حبابدار نایلون حبابدار خرید استند فلزی خرید نظم دهنده لباس خرید بک لینک خرید آنتی ویروس
بستن تبلیغات [X]